سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/10/28 | 12:6 صبح | نویسنده : الی | نظر



چه رفیقان عزیزی که بدین راه دراز 
بر شکوه سفر آخرتم، افزودند
اشک در چشم، کبابی خوردند
قبل نوشیدن چای،
 
همه از خوبی من میگفتند
ذکر اوصاف مرا،
 
که خودم هیچ نمی دانستم.

نگران بودم من،
که برادر به غذا میل نداشت
دست بر سینه دم در ا
یستاد و غذا هیچ نخورد
راستی هم که برادر خوب است.

دست تان درد نکند،
ختم خوبی که به جا آوردید
اجرتان پیش خدا
عکس اعلامیه هم عالی بود،
کجی روبان هم،
ایده نابی بود
متن خوبی که حکایت می کرد
که من خوب عزیز
ناگهانی رفتم
و چه ناکام و نجیب
دعوت از اهل دلان،
که بیایند بدان مجلس سوگ
روح من شاد کنند و تسلی دل اهل حرم
ذکر چند نام در آن برگه پر سوز و گداز
که بدانند همه،
ما چه فامیل عظیمی داریم.

رخصتی داد حبیب،
که بیایم آنجا
آمدم مجلس ترحیم خودم،
همه را میدیدم
همه آنهایی،
که در ایام حیات،
نمی دیدمشان
همه آنهایی که نمی دانستم،
عشق من در دلشان ناپیداست.

واعظ از من می گفت،
حس کمیابی بود
از نجابت هایم،
وز همه خوبیهام
و به خانم ها گفت:
اندکی آهسته
تا که مجلس بشود سنگین تر
سینه اش صاف نمود
و به آواز بخواند:
" مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک    چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم."

راستی این همه اقوام و رفیق
من خجل از همه شان
من که یک عمر گمان میکردم تنهایم و نمی دانستم
من به اندازه یک مجلس ختم،
دوستانی دارم!




تاریخ : پنج شنبه 91/10/28 | 12:5 صبح | نویسنده : الی | نظر

یکی از دیالوگ های خیلی زیبا بین فامیل دور و آقای مجری در برنامه نوروزیکلاه قرمزی 

آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟
 
 فامیل دور: واسه بهار. از در بسته دزد رد می‌شه ولی از در باز رد نمی‌شه. وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می‌کنه یکی هست که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر می‌کنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون ‌تو هست ُ می‌ره سراغ‌شون دیگه. در باز ُ کسی نمی‌زنه. ولی در بسته رو همه می‌زنند. خود شما به خاطر این‌که بدونی توی این پسته دربسته چیه، می‌شکنیدش. شکسته می‌شه اون در. دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه. یه سری از دل‌ها درشون بازه. می‌فهمی تو دلش چیه. ولی یه سری از دل‌ها هست که درش بسته ‌اس. این‌قدر بسته نگهش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه.
 آقای مجری: در دل آدم چه‌جوری باز می‌شه؟

 فامیل دور: در دل آدم با درد دله که باز می‌شه




تاریخ : پنج شنبه 91/10/28 | 12:2 صبح | نویسنده : الی | نظر

 

قال الامام علی علیه السلام و هو یلی غسل رسول الله صلى الله علیه وآله و تجهیزه بأبی أنْت و أُمّی، لقد انْقطع بموْتک ما لمْ ینْقطعْ بموْت غیْرک من النُّبُوّة و الاْنْباء و أخْبار السّماء، خصصْت حتّى صرْت مُسلّیاً عمّنْ سواک، و عممْت حتّى صار النّاسُ فیک سواءً، و لوْ لا أنّک أمرْت بالصّبْر، و نهیْت عن الْجزع، لانْفدْناعلیْک ماء الشُّؤُون و لکان الدّاءُ مُماطلاً و الْکمدُ مُحالفاًغ)، و قلاّ لک ولکنّهُ ما لا یُمْلکُ ردُّهُ، و لا یُسْتطاعُ دفْعُهُ! بأبی أنْت و أُمّی! اذْکُرْنا عنْد ربّک، و اجْعلْنا منْ بالک!

 

امام علی علیه السلام به هنگام غسل دادن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: 

پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا با مرگ تو رشته ‏اى پاره شد که در مرگ دیگران اینگونه قطع نشد،

با مرگ تو رشته پیامبرى، و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى گسست.

مصیبت تو، دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایى واداشت، و همه را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد.

اگر به شکیبایى امر نمى‏ کردى، و از بى ‏تابى نهى نمى ‏فرمودى،

آنقدر اشک مى ‏ریختم تا اشک‏هایم تمام شود، و این درد جانکاه همیشه در من مى ‏ماند،

و اندوهم جاودانه مى‏ شد، که همه این ها در مصیب تو ناچیز است چه باید کرد که زندگى را دوباره نمى‏ توان بازگرداند،

و مرگ را نمى‏ شود مانع شد، پدر و مادرم فداى تو ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن، و در خاطر خود نگهدار.

 

نهج البلاغه خطبه 235




تاریخ : چهارشنبه 91/10/27 | 11:59 عصر | نویسنده : الی | نظر

 

این هندونه کار خودمه چطوره؟

خودم درستش کردم :)

خودم درستش کردم :)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




تاریخ : سه شنبه 91/10/26 | 1:35 صبح | نویسنده : الی | نظر