سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت بود، و با ارزش، وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه، مال خود خودته و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده.
من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم، چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندی؟ گفتم نه، وقتی ازم پرسید چرا، گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت، همون
روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش، به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن وسعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم.
در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب و روزنامه می‌مونه، یک اطمینان برات درست می‌کنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال خود خودت، اون موقع هست که فکر میکنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیارم، همیشه می‌تونم شام دعوتش کنم اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم، حتما در فرصت بعدی اینکارو می‌کنم، هر چقدر هم که اون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی، اما وقتی که این باور در تو نیست که این آدم مال منه، و هر لحظه فکرمیکنی که خوب اینکه تعهدی نداره میتونه به راحتی دل بکنه و بره مثل یه شی با ارزش ازش نگهداری می‌کنی و همیشه ولع داری که تا جایی که ممکنه ازش لذت ببری شاید فردا دیگه مال من نباشه، درست مثل اون روزنامه، حتی اگر هیچ ارزش قیمتی نداشته باشه!




تاریخ : جمعه 91/9/17 | 1:45 صبح | نویسنده : الی | نظر



خرده گیری مهندسان ژاپنی به ساخت برج 500 میلیون دلاری میلاد
(این متن رو حــــتــــمـــا" بخونید)

دوستی داشتم که مهندس پروژه برج میلاد بود. همیشه راجع به این پروژه موقع ساختش با اب وتاب صحبت میکرد و من هم که حوصله اش رو نداشتم فقط بهش نگاه میکردم و سرمو برای تایید تکون میدادم ولی توی فکر خودم بودم. یه روز دیدمش که خیلی ناراحت بود. ازش پرسیدم که چی شده که شروع کرد به تعریف کردن.
گفت:" امروز یه چیزی پیش اومد که خیلی ناراحتم کرد. یه گروه ژاپنی اومده بودن برای بازدید. حدودا 14 یا 15 نفر بودن ، هر دونفر با یکی از ما رفتن که از چیزهای مختلف بازدید کنن. من هم با دو نفرشون رفتم و شروع به توضیح دادن کردم . از سه طبقه زیرزمین شروع کردم واینکه حدود 450 تا 500 میلیون دلار هم هزینه ساخت اون شده به اضافه اینکه 8 سال هم از موقع شروع تا پایانش طول کشیده و بعد main hall و تجهیزات basement , seismic device ، و بعد سالن اجتماعات رو نشونشون دادم و بعد هم رفتیم توی اسانسور که قسمتهای کلاهک و pinnacle رو بهشون نشون بدم که توی اسانسور یکیشون پرسید از این قسمتshaft چه استفاده ای میشه؟؟؟ من هم نیشخندی زدم و گفتم که خوب معلومه دیگه این قسمت کلاهک 25000 تنی رو که بزرگترین کلاهک برج مخابراتی در دنیا هست رو نگه میداره. اون گفت نه منظورم این نیست، یعنی اینکه اینجا مسکونی هست یا اداری ؟؟ من گفتم نه این قسمت خالیه و راه پله و اسانسور و انتقال تجهیزات از اینجاست. اون هم دیگه چیزی نگفت و رسیدیم به بالای برج . خلاصه اونجا هم یه سری چیزها رو نشون دادم و بعد رسیدیم به رستوران گردان . چون هنوز راه نیفتاده بود من رفتم که موتورش رو نشون بدم که یکیشون گفت که این چرا این شکلیه؟؟؟ پیش خودم گفتم که اینها چه جوری اینقدر کم استعدادن!!! رستوران گردان تا حالا ندیدن و بعد هم با افتخار گفتم که این رستوران گردانه و یه عالمه توضیح دادم. خلاصه اون قسمتها که تموم شد اومدیم روی تراس که اون یکی گفت : پس gyroscope اینجا کجاست ؟؟؟ من گفتم که البته جایی براش تعبیه کردیم ولی فعلا در برنامه نیست که اون رو در محل بذاریم ... یاروگفت جالبه چون من اون رستوران گردان رو فکر کردم که gyroscope هست... روی تراس که بودیم ژاپنی اولی ازم سوال کرد که این کوهها مال کشور شماست؟؟؟ من هم بادی در غبغب انداختم و گفتم بله تمام اونها مال کشور ماست. گفت ارتفاعشون چقدره ؟؟ گفتم 4000 متر حدودا . گفت چقدر از اینجا فاصله داره ؟؟؟؟ گفتم حدودا 8 تا 10 کیلومتر. گفت تله کابین هم داره؟؟ گفتم بله داره ، میخواین ببرمتون اونجا؟ اسکی هم میتونین بکنین. گفتن نه احتیاجی نیست. اون اولی از من پرسید که شما مسوول پروژه هستین؟؟؟ و من هم که خیلی جو گرفته بودم گفتم بله خودم هستم ( البته نبودم و فقط مسوول یه قسمت کوچیکش بودم) بعد یه چیزی به ژاپنی به هم گفتن و شونه هاشون رو بالا انداختن و به ساعتشون نگاه کردن و گفتن باید بریم برای ناهار. برای ناهار رفتیم و همهشون جمع شدن و من با اون اولیه سر یه میز نشستیم. اولش ساکت بود و هیچی نمیگفت، بعدش یه دفعه رو به من کرد و گفت شما گفتین این برج shaft اش خالیه یعنی استفاده اداری ومسکونی نداره؟؟ گفتم بله برای مخابرات ساخته شده. گفت شما گفتین اون کوهها هم مال شماست و کمتر از 10 کیلومتر با اینجافاصله داره؟؟؟؟ گفتم بله مطمئنا. گفت خوب اگه شما مسوول این پروژه بودین چرا این برج رو روی اون کوهها نساختین؟؟؟ گفتم اخه این که خیلی واضحه توی اونشرایط جوی این همه مصالح برای ساختن برج اونجا رو چه جوری ببریم؟؟ گفت خوب من و دوستم هم همینو داشتیم بحث میکردیم شما اصلا احتیاجی به ساختن برج نداشتین یه دکل اونجا میذاشتین . یه دکل مخابرات در ارتفاع 4000 متری بهتر از یه دکل روی یک برج 400 متری عمل میکنه. Shaft این برج که خالیه کاری انجام نمیده. گفتم شوخی میکنین، خوب اگه اینطوریه شما چرا خودتون بلندترین برج مخابراتی دنیا رو دارین میسازین(SKY TREE بلندترین برج مخابراتی جهان در توکیو سال2012 افتتاح شد ولی اون موقع در حال ساخت بود) ؟؟؟؟؟ گفت توکیو یه شهریه که در کنار اب های ازاده. بلندترین منطقه اون 100 متر ارتفاع نداره . در ضمن تا 65 کیلومتریش کوه 1000 متری هم نیست چه برسه به کوه 4000 متری در فاصله 9 کیلومتریش. گفتم این همه برج مخابراتی تو دنیا هست... حرفم تموم نشده بود که گفت برج رو که برای رقابت نمیسازن ، برای نیاز میسازن. تمام اونهای دیگه هم از این قاعده مستثنی نیستن. ..... یک کم فکر کردم .. برج مسکو ، تیانشان، تورنتو، کوالالامپور .. راست میگفت!!!! همه اینها در زمینهای flat land ساخته شدن و حتی تا فاصله ده ها یا صد ها کیاومتر اصلا یک تپه 400 یا 500 متری هم نیست!!!!!!!! 
گفتم اخه ما نیاز به یک سمبل ملی داشتیم ،،،، گفت شما میتونستین یه سمبل ملی با 10 یا15 میلیون دلار درست کنین نه یک برج 500 میلیون دلاری روی ضعیفترین نقطه شهر ،،، اونم بدون gyroscope که حتی به یک طوفان اجازه میده که اون رو جابجا کنه و نه حتی زلزله. چون تا جایی که من میدون gyroscope به صورت built in کار گذاشته میشه و باید اون در محل قرار داده بشه و بعد pinnacle دورش ساخته بشه... 
من دیگه جوابی نداشتم بدم فقط گفتم که من مسوول ساخت اینجا نبودم و یه سری پرت وپلا که از قیافه یارو فهمیدم که دیگه نباید ادامه بدم ،،،، هر دو دیگه حرفی نزدیم.... من هم داشتم زمین و زمان رو مقصر میدونستم از اقا محمد خان قاجار که چرا تهران رو وسط کوهها ساخت نه بغل یه پهنه ابی تا ما بتونیم راحت توش برج بسازیم تا کسی که 500 میلیون دلار رو هزینه این برج کرد و علاوه بر اون فکر روزی که یک جسم به وزن یک برابر ونیم USSR GEORGE WASHINGTON از ارتفاع 1000 پا بخوره وسط بزرگراه همت!!!! و در یک سناریوی بدتر وارد پارک وی بشه و غلت بخوره بره پایین!!!! 
از همه بدتر چیزی که ازارم میداد این بود که من دو سال و نیم اینجا کار کردم و بعدش دو سال هم درگیر اینجا بودم ولی اصلا این فکر به مغزم خطور هم نکرده بود و این دوتا در عرض یک ساعت این رو فهمیدن!!! و تازه ما ایرانی ها نمیدونم از کجامون در اوردیم که باهوشیم؟؟؟. 
خلاصه اون ناهار کوفتم شد،،،،، و اون هم دیگه هیچی نگفت،،،، ناهارش که تموم شد بلند شد و دستش رو روی شونه من گذاشت و گفت خیلی ازتون عذر می خوام که ناراحتتون کردم ، اصلا منظوری نداشتم،،،، میدونستم که شما مسوول پروژه نیستین چون همون پایین که بودیم بهمون گفتن که ایشون نتونسته بیاد،،،،، مطمئنم اگه شما مسئولش بودین یه جای بهتر برای اون در نظر میگرفتین. اینا رو گفت و دستش رو زد به پشتم و رفت،،،،،،




تاریخ : جمعه 91/9/17 | 12:34 صبح | نویسنده : الی | نظر
 
 
 
http://ajnanews.yolasite.com/resources/%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%20%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%20%D9%88%20%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%20%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C.jpg

سیداحمدخمینی و ابراهیم یزدی 

  *************************************************************************
http://ajnanews.yolasite.com/resources/%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C%20%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1%20%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%82%20%D9%85%D9%88%20%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA.jpg

!وقتی دکتر مصدق مو داشت

*********************************************************************

http://ajnanews.yolasite.com/resources/%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C%20%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86%20%D8%B9%DA%A9%D8%B3%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%B6%D8%B1%DB%8C%D8%AD%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B1%D8%B6%D8%A7.jpg

قدیمی ترین عکس از ضریح امام رضا

**************************************************************************
 
http://ajnanews.yolasite.com/resources/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%20%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85.jpg
تصویر جالب از تهران قدیم نهرکرج که بعدها بلوار الیزابت(بلوار کشاورز فعلی) روی آن ساخته شد.
 
********************************************
http://ajnanews.yolasite.com/resources/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%B3%D9%8A%D8%B2%D8%AF%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D8%B1.jpg

احمدشاه در سیزده بدر

************************************************************************
 
http://ajnanews.yolasite.com/resources/%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86%20%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8-%DB%B1%DB%B3%DB%B2%DB%B6.jpg
 

خیابان حافظ-1326

**************************************************************************************
untitled6.bmp

عکس یادگاری مظفرالدین شاه با تزار نیکلای دوم امپراطور روسیه-1905میلادی

*****************************************************************************************************************************
 
http://ajnanews.yolasite.com/resources/%D8%AA%D8%B5%D9%88%D8%A8%D8%B1%20%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8%DB%8C%20%D8%A7%D8%B2%20%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7%20%D8%B4%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86.jpg

تصویر جالبی از محمدرضا شجریان

*****************************************************************8
http://ajnanews.yolasite.com/resources/%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%85%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AD%D8%B1%D9%85%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B1%D8%B6%D8%A7.jpg

صدام در حرم امام رضا

********************************************************
 
 

 


*********************************************************
 
http://ajnanews.yolasite.com/resources/%DA%98%D8%B3%D8%AA%20%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C.jpg

ژست شاهانه




تاریخ : جمعه 91/9/17 | 12:26 صبح | نویسنده : الی | نظر
 
فـرزندم!
 
SMS اینقدربازی نکن، 
با اینکار فقط درآمد مخابرات را زیاد می کنی
.
 
هـان ای پسـر!
 اگر دکتر یا مهندس شدی، موقع معرفی خود، از این پیشوندها قبل از اسم خود 
استفاده نکن، زیرا آن نشانه کمبود شخصیت توست
.
 
پسـرم!
 می دانم الان داری حسرت دیدار مرا می خوری. 
یالله بلند شو دست مادرت را ببوس بعد بیا بقیه وصیت را بخوان
.
 
 هـان ای پسـر!
 خواستی در مملکت خودمان درس بخوانی بخوان.. 
خواستی فرنگ بروی برو...
 
اما اگر ماندی از فرنگ بد نگو ، اگر رفتی از مملکتت بد نگو
 
 
پسـرم!
در تاکسـی با تلفـن همـراه بلنـدبلنـد صحبـت نکـن.
 
 
پسـرم!
 گروهـی هستنـد که اگـر احترامشـان کنـی تـو را نـادان می داننـد 
و اگـر بی محلیشـان کنـی از گـزندشان بی امانـی.. پس در احتـرام ، انـدازه نگهـدار
.

 
پسـرم!
 اگر هواپیمای خطوط ایران را سوار شدی، 
آیت الکرسی بخوان،
 
سه بار موقع بلند شدن،
 و سه بار موقع نشستن.
 
پسـرم!
 سخت تریـن کـار عالـم فهماندن یک احمـق است. 
خـون خـودت را کثیـف نکـن
.نمی توانی...خدا از احمق ها دست کشید پس تو هم....

 
پسـرم!
 با کسـی که شکمش را بیشتـر از کتـاب هایش دوست دارد ، دوستـی مکـن.
 
هـان ای پسـر!
 در پیـاده رو که راه می روی، از کنـار بـرو.. 
ملت می خواهنـد از کنـارت رد شوند
.

 
پسـرم!
 در خیـابان که راه می روی، کیـفت را سمت جـوی آب بگیـر، 
زیـرا کیـف قـاپ زیـاد شده است
.

  
پسـرم!
 وقتـی در تاکسی کنـار یک خانـم می نشینـی، 
جمـع و جـور بنشیـن تا آن بیچـاره احسـاس ناراحتـی نکنـد
.

  
پسـرم!
موقع رانندگـی خـودت را جـای کسـی بگـذار 
که دارد از خـط عابـر پیـاده رد می شـود،
 پس حـق تقـدم را رعایت کن.

پسـرم!
 اگـر کسانـی از سـر نادانـی به تـو خنـدیدند ،
 تو بـرای شفایشـان گریـه کـن..
  
پسـرم!
هیـچ گـاه دنبـال به کرسـی نشـاندن حـرفت مبـاش 
و همـه جـا سـر هـر صحبتـی را بازمکـن.
 
بگـذار تـو را نـادان بداننـد
.

  
پسـرم!
 اساتیـد را محترم بشمار! 
اگر توانستی دستشان را ببوس،
 اگر نه ، خود دانی..
 
پسـرم!
 در ضمن ، به هر کسی بی خودی لقب “استاد” عنایت مکن.. 
مشک آن است که
 خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید.
  
پسـرم!
راه تو را می خواند.. اما تو باور مکن



تاریخ : پنج شنبه 91/9/16 | 9:20 عصر | نویسنده : الی | نظر


اوبونتو

 
یک پژوهشگرانسان شناس، در آفریقا، به تعدادی از بچه های بومی یک بازی را پیشنهاد کرد
او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده می شود
هنگامی که فرمان دویدن داده شد ، آن بچه ها دستان هم را گرفتند و بایکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال به دور آن سبد میوه نشستندوقتی پژوهشگر علت این رفتار آن ها را پرسید وگفت درحالی که یک نفراز شما می توانست به تنهایی همه میوه ها را برنده شود،چرا از هم جلو نزدید؟آنها گفتند": اوبونتو"*؛ به این معنا که: "چگونه یکی از ما می تونه خوشحال باشه، در حالی که دیگران ناراحتاند"؟
 
اوبونتو" در فرهنگ "ژوسا" یعنی : من هستم، چون ما هستیم



تاریخ : پنج شنبه 91/9/16 | 8:57 عصر | نویسنده : الی | نظر