سلام دوستان من ...
وقتی صبحها از خانه خارج میشویم تا شب که به خانه برمیگردیم، به ندرت کسی را میبینیم که لبخندی به لب داشته باشد و یا در نگاهش برق امید و شادی بدرخشد. کسانی که وقتی نگاهشان را به نگاهت میدوزند به جای آن که با دستپاچگی نگاهشان را برگردانند به رویت لبخند میزنند! آنقدر زیبا لبخند میزنند که طرح زیبای لبخندشان روزها و یا حتی ماهها در ذهنت باقی میماند.
همانهایی را میگویم که برای شروع صحبت همیشه پیشقدم میشوند، از دولت، سیاست و اقتصاد نمیگویند... از حرفهشان برایت میگویند، از برنامههایی که در سر دارند، از لذتهایی که از زندگی بردهاند...! دیری نمیگذرد که وجودت را سرشار از انرژی میکنند!
شاید بگویید:
"اوه آرش، کمی آرامتر...! واقعا این انسانها را دیدهای؟ آیا کمی رویاپردازی نمیکنی؟!"
نه... گمان نمیکنم. من این انسانها را دیدهام... مطمئنم شما هم آنها را دیدهاید... اما چرا به ندرت!؟
شاید به این خاطر باشد که ما عادت کردهایم به دلیل بدیها و جنایتهای عدهای از انسانها به همهی آنها بدبین باشیم!
حتما با خود میگویید: "خب بعضی از انسانها کارهای بسیار بدی انجام میدهند و من برای محافظت از خانواده و کسانی که دوستشان دارم باید به انسانها بدبین باشم."
حرفتان را قبول دارم... اما ما آنقدر به انسانهای اطرافمان بدبین شدهایم که یک لبخند ساده را به هزار جور چیزهای بد تعبیر میکنیم! در کمال بیانصافی درمورد انسانها قضاوت میکنیم! متوجه نیستیم که انسانهای بسیار خوبی در اطراف ما هستند که بدبینی در مورد آنها بیانصافیست...
دلیل این بدبینی هم این است که ما هر روز توسط رسانههای خبری بمباران اطلاعاتی میشویم که اکثراً دربارهی بدیها و جنایتهای بشر است!!!
اصلا نمیخواهم بگویم که رسانهها کار اشتباهی انجام میدهند، و یا میتوانیم جنایتها را نادیده بگیریم. این به دور از انسانیت است...
بیغمی عیب بزرگیست!
شاد بودن هنر است
شاد کردن هنریست والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چون یک شکلک بیجان، شب و روز
بیخبر از هم، خندان باشیم!
بیغمی، عیب بزرگیست،
که دور از ما باد!
"ژاله اصفهانی"
درسته بعضی از انسانها کارهای بد و وحشتناکی میکنند... اما آیا واقعا تا این اندازه گستردهاند؟
چرا بدیها و جنایتها انقدر در ذهن انسانها بزرگ شده است که باور کردهاند همهی زندگی همین است؟!
چون به نسبت خیلی اندکاند! چون انحراف از معیارند...
صحبتهایم کمی عجیب است، نه؟!
لئوبوسکالیا در کتاب زیبایش به نام "زندگی، عشق و دیگر هیچ" مینویسد:
این بدیهای بشر است که خوراک رسانههای خبریست، از خوبیهای او حرفی نیست! اگر جمعیت جهان را در نظر بگیریم، تعداد سرقتها و تجاوزها به نسبت زیاد نیست. اما وقتی جنایتی رخ میدهد، ما حتما خبردار میشویم، نه به این خاطر که صرفا خبر است، بلکه به این دلیل که باعث فروش روزنامه میشود. مردم از اخبار پر سروصدا خوششان میآید! و شر و بدیها را بزرگ میکنند!
اما چرا از خوبیهای انسان در رسانهها به نسبت خبری نیست؟! نه این که وجود ندارند، بیشمار اتفاقهای خوب در جهان میافتد، بیشمار عشق، بیشمار محبت، بیشمار انسانیت... چرا آنها را در رسانهها بازگو نمیکنند؟
چون معیارند، چون اکثریتاند... دلیلی ندارد بازگو کنند...
به عنوان مثال حامیان محیط زیست را درنظر بگیرید:
در رسانهها هیچ خبری از اقدامات خوب آنها نیست، مثلا نمیگویند: "حامیان محیط زیست، یک جنگل را از نابودی نجات دادند."
خیلی کم پیش میآید همچین خبری را مطرح کنند. اگر هم راهی در رسانهها پیدا کنند این خبر را مطرح میکنند:
"جنگلی در آتش سوخت و عصبانیت و اعتراض حامیان محیط زیست را برانگیخت!"
میبینید...! این نوع خبر است که برای مردم جالب است...
اینکه انسانها و رسانهها توجه ویژهای به حوادث ناگوار دارند کاملا طبیعیست. و حتی به نظر من این توجه بسیار هم لازم است! اما مشکل از آنجایی شروع میشود که ذهن انسانها فریب توجه بیش از حدشان را میخورد!
وقتی انسان به این شکل بر جنایتها تمرکز میکند، طبیعی است که خوبیها با اینکه اکثریتاند به کنار میروند. چون انسان روی هر چیزی تمرکز کند آن را بزرگ و بزرگتر تصور میکند و متاسفانه به جایی میرسد که ناخودآگاه ذهنش دیگر متوجه خوبیها و زیباییها نمیشود. آنقدر خبرهای بد شنیده است که حتی به عشق و زیبایی، حتی به یک لبخند هم شک میکند!
به نظر من انسانها به کمک رسانههای خبری حصاری دور زندگی خود میکشند و تمام بدیها و جنایتهای بشر را در آن جای میدهند! و در نهایت در این حصار افسرده شده و باورشان را نسبت به عشق و زندگی از دست میدهند.
آرزوی من این است که ما علاوه بر اینکه آگاهی از حوادث ناگوار را امری لازم در زندگی میدانیم، عشق و زیباییهای زندگی را نیز فراموش نکنیم. و از آن مهمتر، باورهای زیبایمان را تسلیم رسانههای خبری نکنیم... در عین حال که میدانیم بدی هم هست باورمان را نسبت به عشق و مهربانی از دست ندهیم.
من هنوز باور دارم که:
بیشتر انسانها مثل خود ما هستند، به دیگران آسیب نمیرسانند، دزدی نمیکنند، میتوان به آنها اعتماد کرد، اغلبشان دلشوره دارند! مهرباناند، و رفتارشان دوستانه است...
برگرفته از نوشته "آرش غمخواری" در وبسایت "لبخند زندگی"
احتیاج کودک به محبت از نظر علمی قابل انکار نیست و طفل از مورد محبت قرار گرفتن احساس خوشحالی و صمیمیت می کند و نیازهای روحی اش برآورده می شود. کودک و به طور کلی انسانها میل دارد از دیگران محبت ببینند و حتی در مواردی ممکن است برای جلب محبت دیگران به خود صدمه وارد آورند. همچنین او نیاز دارد احساس کند که مورد توجه و علاقه والدین و مورد تأیید و حمایت آنهاست. کودک تشنه محبت و توجه پدر و مادرش است و به دنبال و جستجوی مرکز محبت است و از این راه می کوشد خود را تسکین بخشد.
محروم کردن کودک از محبت والدین در دوره نوزادی تأثیر نامناسبی در رشد شخصیت بر جای می گذارد. کودک در سالهای اولیه زندگی رفتار والدین را بررسی می کند و از طریق کوشش و خطا فرا می گیرد که کدام رفتارش موجب جلب توجه والدین می شود. محبت نیاز اساسی و طبیعی کودک و هر انسان دیگر است و اساس رشد و سعادت او بدان بستگی دارد.
محبت برای کودک یک نیاز مهم است از آن بابت که رشد جسمی و روانی او در سایه آن شکل می گیرد. طفلی که محبت نبیند هرگز رشد نخواهد کرد. محبت در رشد قوه تکلم بچه ها و جنبه اجتماعی حیات آنان تأثیر فراوانی دارد. در بعضی موارد دیده شده بچه هایی که نسبت به والدین خود محبت دارند در زندگی شخصی بیشتر به اصول پایبند هستند. محبت به بچه ها باید بصورت احترام به آنها و رعایت استقلال و آزادی ایشان ابراز گردد.
به گفته روانشناسان احتیاج به محبت امری دائمی است. در دوره بلوغ نیز بچه ها نیاز به محبت دارند. بچه هایی که از محبت والدین یا بزرگسالان محروم هستند اغلب حالت طغیان، بی اعتنایی و خصومت نسبت به دیگران در آنها ظاهر می گردد. کودک باید محبت را درک و لمس کند. بنابراین محبتهای قلبی پدر و مادر کافی نیست. وقتی که محبت قلبی در قالب رفتار محبت آمیز مثل تشکر، بوسیدن، نوازش، اهدای جایزه و امثال آن بروز و ظهور کند برای کودک مفید است.
درک محبت از طرف کودکان در سنین مختلف متفاوت است. در هفت سال اول زندگی، محبت بیشتر تکیه بر لذات حسی دارد و در دوره های بعدی حفظ شخصیت از نظر نوجوانان و جوانان مهم است. بنابراین در هفت سال اول باید بصورت بوسیدن، نوازش کردن، اهدای خوراکیهای خوشمزه و اسباب بازیهای جالب ابراز گردد. ولی در نوجوانی محبت به صورت تشکر، تعظیم و تکریم شخصیت، حسن لباس، پذیرفته شدن از طرف دیگران و امثال آن موجبات رضایت آنان را فراهم می کند.
با این که سخن درباره محبت بسیار است در عین حال محبت نباید مانعی برای امر و نهی باشد یعنی والدین و سایر پرورشکاران به خاطر رعایت اصل محبت مجاز نیستند که از امر و نهی به موقع کودک خودداری کنند. محبت اگر جنبه افراطی پیدا کند موجبات پرتوقعی، متکی شدن، زبونی و... کودک را فراهم کند. بنابراین از افراط در محبت باید پرهیز کرد. از طرفی عدم ارضای این نیاز موجب انحراف کودک از مسیر عادی زندگی است.
? محبتی که به کودک ابراز می شود
نوع محبتی که به کودک اعمال می شود باید دارای خصایصی باشد:
- محبت به کودک خواه از سوی والدین و خواه از طرف معلم یا دیگران باید راستین باشد.
- محبت باید به گونه ای باشد که او مزه آن را بچشد و این به هنگامی امکان پذیر است که ما عملاً محبت خود را به او نشان دهیم. بدینسان فقط دوست داشتن فرزند در دل و علاقمندی قلبی به او کافی نیست.
- محبت به کودک نباید بستگی به موقعیت او داشته باشد. به عبارت دیگر نباید به طفل ابراز محبت کرد از آن بابت که او زیباست، چشم و موی قشنگی دارد، رشدش خوب است و یا در منزل کارهایی انجام می دهد و...
محبتی که جان و تن انسان را شکوفا می کند، محبتی است معتدل و راستین و به دور از تکلف و تصنع و متناسب با سن و سال و وضع و حال کودک. چنین محبتی نباید به تبعیض آلوده شود، زیرا تبعیض در محبت میان فرزندان مانند آن است که نسبت به برخی فرزندان افراط و نسبت به برخی تفریط در محبت شده باشد.
? راههایی برای ابراز محبت
برای مهرورزی نسبت به کودکان راههای بسیاری وجود دارد:
- به کودک سلام کنید، در میان جمع او را به بازی بگیرید، او را ببوسید، درباره خواسته هایش توجه نشان دهید، سخنان و شکایاتش را بشنوید، اگر داستانی نقل می کند گوش دهید، آنجا که او می خندد شما هم بخندید، به او نشان دهید که از تأثر او متأثر می شوید با او آنچنان رفتار کنید که احساس ستم نکند و خود را مظلوم نپندارد، گمان نکند که مقررات فقط درباره او اجرا می شود، فکر نکند که والدین آزادند و او در بند است و...
- گاهی مهرورزی بصورت رسیدن به او و به شکم اوست، زمانی خرید اسباب بازی و وسایلی که مورد علاقه اوست، گاهی دادن پول، خرج کردن در راه او، بیدارماندن در بالای سرش به هنگام بیماری اوست و...
? ارضای مهرطلبی کودک ضروری است ولی اگر با مراعاتهایی انجام نشود زیانهایی به همراه خواهد داشت. در زیر به اهم آنها اشاره می کنیم:
- طفل به همان میزان که محبت می بیند باید وادار شود که محبت را ابراز کند.
- اگر خواهان محبت والدین است باید نسبت به خواهر یا برادر کوچکتر علاقه نشان دهد. این امر را والدین با زبان کودکانه می توانند به او تفهیم کنند و رعایت آن را خواستار شوند.
- مهرورزی ها عملی باشد و کمتر زبانی، و به همین طریق در جنبه مهرخواهی از کودک باید زمینه ملاطفت را ایجاد کنیم. کمتر بگوییم مهربان باش و بیشتر زمینه مهربان بودن او را فراهم سازیم.
- ابراز محبت والدین نسبت به کودکان در حضورشان باید یکسان باشد. زیرا گاهی محبت بیشتر از حد والدین درباره یک طفل باعث رنجش دیگر کودکان خانواده می گردد.
- مهرورزی والدین به کودکی در خانواده به گونه ای نباشد که او را جیره خوار کودک بزرگتر سازد. چه بسیار والدینی که برای طفل کوچک خود هرگز اسباب بازی نو و تازه نمی خرند. بلکه او را وادار می سازند که با اسباب بازی کهنه و قراضه فرزند بزرگتر بازی کند و این موجب تأثر و کدورتهایی برای طفل خواهد بود و وضع به همین گونه است در زمینه لباس کودک خردسال.
- هیچیک از پدر یا مادر نکوشد که محبت و مهر کودک را انحصاری خود کنند و طفل را به سوی خود جلب کنند. این امر برای کودک بسیار خطرناک است بخصوص که اگر خطری متوجه فرد مورد علاقه انحصاری او گردد، میزان مهر و محبت کودک و دلبستگی او به پدر و مادر باید بمیزان مساوی و با توزیع متعادل باشد.
- مهرورزی والدین نباید مانعی برای مصونیت کودک از امرها و نهی ها شود. آنجا که جای مهر است باید مهربان بود و آنجا که جای امر و نهی است باید همان را انجام داد.
لطفا تا باز شدن کامل عکسها شکیبا باشید
در صورتی که هر یک از عکسها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Picture و یا Reload Imageرا انتخاب کنید
روی این بند رخت به جای اینکه لباس آویخته شود کار دیگری انجام می شود!
در چین پسران و دختران جوان به امید پیدا کردن شریک زندگی خود، مشخصات خود از قبیل سن،
قد، وزن، سن فرزند، میزان تحصیلات، سابقه آموزشی، شغل و درآمد را به همراه
عکسی از خود روی یک کاغذ نوشته و به این بند رخت آویزان می کنند.
در این کاغذ که بعضا به اندازه A4 نیز می رسد توضیحاتی راجع به شخصیت و
امکانات نوشته شده و روی این بند در معرض عموم قرار داده می شود.
افراد مجرد و حتی پدر و مادرانی که برای فرزندان خود به دنبال همسر هستند
این آگهی ها را نگاه کرده و از میان آنها بهترینشان را بر می گزینند.
در یکی از این آگهی ها که متعلق به یک آقای مجرد است اینگونه نوشته شده:
"مرد مسئول با درآمد ثابت" و یا در آگهی دیگر نوشته شده بود "صاحب یک آپارتمان و یک خودرو".
زنان نیز به دنبال شوهرهایی با شغل ثابت و حداقل مدرک لیسانس می گردند.
بسیاری از افراد هر هفته به این آگهی ها سر می زنند تا بلکه مورد دلخواه خود را پیدا کرده و تشکیل خانواده دهند.
گفتنی است هستند افرادی که با این روش ازدواج کرده و اکنون زندگی خود را آغاز کرده اند.
.: Weblog Themes By Pichak :.