سفارش تبلیغ
صبا ویژن


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری 1280x1024 اینـجـا کلیک کنید

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری و عریض 1600x1000 اینـجـا کلیک کنید


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری 1280x1024 اینـجـا کلیک کنید

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net




گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org




گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org




گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org




گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org




گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org




گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org




گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net



گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org





گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org




گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org




گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری 1280x1024 اینـجـا کلیک کنید

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری و عریض 1600x1000 اینـجـا کلیک کنید


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری 1280x1024 اینـجـا کلیک کنید

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری و عریض 1600x1000 اینـجـا کلیک کنید


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری 1280x1024 اینـجـا کلیک کنید

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری و عریض 1600x1000 اینـجـا کلیک کنید


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری 1280x1024 اینـجـا کلیک کنید

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری و عریض 1600x1000 اینـجـا کلیک کنید


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری 1280x1024 اینـجـا کلیک کنید

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری و عریض 1600x1000 اینـجـا کلیک کنید


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری 1280x1024 اینـجـا کلیک کنید

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری و عریض 1600x1000 اینـجـا کلیک کنید


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری 1280x1024 اینـجـا کلیک کنید

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری و عریض 1600x1000 اینـجـا کلیک کنید


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری 1280x1024 اینـجـا کلیک کنید

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری و عریض 1600x1000 اینـجـا کلیک کنید


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری 1280x1024 اینـجـا کلیک کنید

برای مشاهده تصویر بالا با سایز والپیپری و عریض 1600x1000 اینـجـا کلیک کنید


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

جهت دریافت تمام والپیپرهای زیر (25 والپیپر با سایز 1280x1024) اینـجـا کلیک کنید
حجم فایل زیپ شده : 5.6 مگابایت

جهت دریافت تمام والپیپرهای زیر (25 والپیپر با سایز عریض 1600x1000) اینـجـا کلیک کنید  
حجم فایل زیپ شده : 6.8 مگابایت




تاریخ : سه شنبه 91/9/28 | 2:10 عصر | نویسنده : الی | نظر

شاید نمونه های زیادی از تعادل سنگها را که بطور طبیعی در طبیعت بوجود آمده اند دیده باشید اما تصاویر زیر هر چند که در نگاه اول کاملا ساختگی به نظر میرسد اما تعادل این سنگها کاملا واقعی است. خصوصا اینکه توسط انسان شکل گرفته است.

این پروژه هنری، هنر مورد علاقه مایکل گراب هنرمند 28 ساله آمریکایی است که از سنگ های ریز و درشت بستر رودخانه برای تجسم ایجاد تعادل از آن استفاده کرده است و صحنه هایی اینچنین باورنکردنی را بوجود آورده است.



 لطفا تا باز شدن کامل عکسها شکیبا باشید
در صورتی که عکسها قابل نمایش نیست، در بالای ایمیل بر روی گزینه Show Images کلیک کنید

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتـی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org




تاریخ : سه شنبه 91/9/28 | 2:7 عصر | نویسنده : الی | نظر

یکشنبه به سارا گفتم فردا زودتر بیا خونمون با هم بریم مدرسه اونم از همه جا بی خبر قبول کرد . صبح زود بی بی زهرا آمد خونمون قبل از اینکه سارا بیاد . زنگ خورد سارا امد بالا چشمش افتاد به مامانش ولی چون مطمئن نبود حرفی نزد و دم در نشست و خیره شده بود به مامانش...

اون موقع ها تو خونه همه تلفن نبود بی بی زهرا هم نشسته بود پای تلفن و یه جوری وانمود کرد که از همسایه هاست و امده تلفن بزنه . همینطور که با تلفن خودشو سرگرم گرفته بود رو کرد به من و گفت : الهام جان این دختر خانم ناز دوستته؟ منم که یکم هول کرده بودم گفتم بله و رفتم که لباس بپوشم . بی بی زهرا گفت بیا اینجا پیشم بشین ببینمت عزیزم .سارا هم بلند شد و رفت نزدیکتر هیچی نمیگفت فقط نگاه میکرد . اما تا آمد یه دستی بکشه رو سر دخترش که یهو سارا پرید بغلش و همینطوری اشک میریخت و میگفت : مامان چرا تنهام گذاشتی؟ مامان کجا بودی تا حالا؟ میدونی همه جا از هر کسی سراغتو میگرفتم ؟ دو تایشون بغل هم زار زار گریه میکردن. مامانم خواهرم همه گریه میکردیم .

بعد از چند دقیقه آروم شدن انگار نفس نمیکشیدن . مامانم نگران شد که اتفاقی واسشون نیوفته رفت که از هم جداشون کنه ولی هر کار میکرد نمیذاشتن و محکم همدیگرو بغل کرده بودن تا اینکه بالاخره از هم جدا شدن مامان واسشون آب آورد . شروع کردن به صحبت با همدیگه حالا نوبت مامانش بود که بگه اینهمه سال چرا و چطور این دوریو تحمل میکرده ... .




تاریخ : دوشنبه 91/9/27 | 11:51 عصر | نویسنده : الی | نظر

زنگ میخوره و در و باز میکنن ?مامان سارا با یه حالت خوشحالی بیش از اندازه امد دم در که بعد از 9 سال دوری بچه شو ببینه ولی فقط یه بچه میبینه دم در اونم من بودم ... .

مامان با تعجب پرسید پس سارا کوش؟ منم که دیدم همه دارن یه جوری نگام میکنن گفتم امروز نیومد . مامانش نشست و شروع کرد به گریه آخه سارا که هر روز میومد چرا همون روزی که مامانش امد نیومد خونمون؟ همه ناراحت شدیم . مخصوصا مامانش داشت دغ میکرد  ? مامان همش دلداریش میداد و میگفت نگران نباشه هر طور شده یه روز دیگه و... . 

روزای دوشنبه زنگ اول ورزش داشتیم ? معلممونم بعضی وقتا نمیومد یا هم دیر میومد منم که دیده بودم بعضی از بچه ها دیر میان یا زنگ اول و اصلا نمیان فرصت و مناسب دیدم واسه اینکه همون روز قرار بذاریم ? واسه همین این موضوع رو به مامان گفتم مامانم استقبال کرد و قرار شد هفته دیگه مامان سارا صبح زود بیاد خونمون منم طوری که شک نکنه از سارا بخوام اون روز زودتر بیاد خونمون ? وای اون یه هفته واسه همه مون به اندازه 9 سال طول کشید تا اینکه یه هفته تموم شد و روز موعود فرا رسید... .




تاریخ : دوشنبه 91/9/27 | 8:29 صبح | نویسنده : الی | نظر

مامان گفت شما بی بی زهرا هستین؟ خانم که تعجب کرده بود پرسید : بله امرتون؟ مامان که یکم استرس داشت گفت من از دخترتون سارا یه خبر دارم و چند ثانیه ساکت موند یهو دیدیم لهن مامان عوض شد همش میگفت خانم گریه نکنید خانم آروم باشید ... انگار مامان سارا همش میپرسیده که مامانم ازش چه خبری داره و التماس میکرده که کمکش کنه .

وقتی آروم شد مامان همه موضوع رو واسش تعریف کرد و اونم آدرس خونه مارو گرفت و کلی درد و دل کرد با مامان ? از اذیت و آزارای جسمی که بابای سارا و خانوادش دادنش تا جدا کردنش از بچه 2 ماهش فکر کنم یه 3 ساعتی با هم حرف زدن تا اینکه قرار شد یه روز بیاد خونمون منم بگم سارا بیاد و ببینه بچه شو? فقط خواست که فعلا به سارا حرفی نزنیم? تا روزی که خودش بهش بگه ما هم قبول کردیم .

تا اون روز سارا هر روزقبل و بعد ازمدرسه میومد خونمون به امید دیدن مامانش دیگه کم کم داشت نا امید میشد ولی ما به ناچار حرفی بهش نزدیم .... .

تا اینکه یه روز ظهر مامانش زنگ زد که میاد خونمون که وقتی سارا بعد از مدرسه میاد خونمون بتونه ببینش. من که اون موقع خونه نبودم ولی مامان واسم امدنشو اینطوری تعریف کرد : قبل از اینکه بخواد بیاد به مامانم زنگ میزنه و میگه که دارم میام . بعد از اینکه نیم ساعتی از تلفنش میگذره مامان میره در خونه که ببینه چرا اینقدر دیر کرده و میبینه یه خانم با حالت سر در گمی داره پلاک خونه هارو نگاه میکنه ? حدس میزنه که خودش باید باشه واسه همینم صداش میزنه بی بی زهرا ? اونم که میفهمه مامان همون خانمی هست که بهش زنگ زده میاد سمت مامان و با هم میان خونمون و منتظر میشینن تا ما بیایم از مدرسه که یهو زنگ در میخوره... .




تاریخ : یکشنبه 91/9/26 | 1:31 عصر | نویسنده : الی | نظر